دل نوشته......

♥دنيای شيرين من♥







 وقتی عقربه های عجول ساعت اتاقم هر روز تند تر از دیروز به سوی خط پایان می دوند وقتی صدای قهقهه ی عبور لحظه ها  را می شنوم وقتی به زلالی گذشته و گریه های شبانه فکر می کنم وقتی که احساس شیرین و شیشه ای ((عشق )) را دورتر و دورتر از امروز می بینم که گاهی با نگاهی خسته برایم دست تکان می دهد دلم برای خودم تنگ می شود .

 

دلم برای ((من )) برای احساسم برای خاطره هایم تنگ می شود . برای منی که یادش داده اند تا همه چیز را - حتی عشق را - به چشم منطق نگاه کند اما مگر احساس عقل را می شناسد ؟

راستش از این همه منطق گریزانم . دلم برای آن همه احساس بی منطق تنگ شده برای خودم برای احساس دوباره ی لحظه های ناب و پر اضطراب عشق . برای دل لرزه برای گریه .

این گونه که می شوم یقین پیدا می کنم که هنوز سیاه نشده ام . که هنوز می توانم شیشه ای باشم . این احساس به من می گوید قرار نیست تا همیشه در روز مرگی های تلخ غوطه ور باشم . به من حالی می کند که همیشه می توان عاشق بود . آری همیشه . اگر چشم هایم را باز کنم و نگاهم رو به آسمان باشد .

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود .

آری ! همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم ...

 



نظرات شما عزیزان:

مهدی
ساعت10:14---8 آذر 1391
زمانی از نور قدردانی میکنیم که در تاریکی بوده ایم
بنابراین کسانی قدر شادی را میدانند که غم واندوه را گذرانده باشند


فرهاد
ساعت12:53---9 آبان 1391
سلام مهسا خانم منم هم دانشگاهیتون وبلاگتون خیلی قشنگه چقدر شما با احساسین

سحر:(
ساعت12:52---9 آبان 1391
سلام عزیزم چقدر وبلاگت قشنگه منم تنهام متن هاش حرفای دل خودمه بازم بهت سر میزنم عزیزم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

تاريخ برچسب:,سـاعت نويسنده ♰măђşą♰
яima